loading...
شـــمال پاتـــوق | بزرگترین سایت تفریحی و سرگرمی
کسب درآمد میلیونی


آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود نرم افزار پیام رسان سروش برای اندروید و Ios 0 380 yas
شبیه سازی موتور القایی دو فاز با مدل دینامیکی 0 232 yas
پروژه کاهش ظرفیت موتور القایی در ترکیب ولتاژهای نامتعادل 0 208 yas
پروژه الگوریتم کنترل مد لغزشی تطبیقی برای ربات موازی کابلی نیمه مقید 0 236 yas
پروژه بهبود کیفیت توان در صنایع فولاد با ادوات FACTS 0 181 yas
پروژه بررسی رقابت گریزی در بازارهای برق و روشهای کاهش 0 189 yas
شبیه سازی سیستم انتقال قدرت هوشمند با ادوات FACTS در MATLAB 0 203 yas
شبیه سازی قابلیت اطمینان سیستم های توزیع فعال همراه میکروگرید با MATLAB 0 246 yas
دانلود شبیه سازی کنترل انرژی باتری خودروی هیبریدی با MATLAB 0 201 yas
پایان نامه بهینه‌سازی همزمان مصرف انرژی و عملکرد قطار در سیستم‌های راه‌آهن برقی 0 188 yas
دانلود شبیه سازی و ساخت دستگاه اندازه گیری فرکانس لحظه ای 0 226 yas
پروژه شبیه سازی دینامیک سیستم هلی کوپتر و طراحی کنترل کننده های پیشرفته و کلاسیک 0 201 yas
دانلود پروژه دزدگیر سیم کارت خور با ماژول SIM900 0 214 yas
دانلود شبیه سازی موتور القایی یک طرفه SLIM در متلب 0 193 yas
دانلود پروژه شبیه سازی الکترونیکی طراحی ۴-bit ALU 0 176 yas
Admin بازدید : 449 سه شنبه 30 دی 1393 نظرات (0)

 

دانلود رمان رویای خیس چشمات

1 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : رویای خیس چشمات

2 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : الناز محمدی

3 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : ۴٫۷ (پی دی اف) – ۰٫۴ (پرنیان) – ۱٫۰ (کتابچه) – ۰٫۴ (ePub) – اندروید ۰٫۹ (APK)

11 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : ۴۷۸

14 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

میان تاریک و روشن ذهنم رنگ روشن چشمانت یک اقاقی بود… اقاقی که راهم را روشن کرد..
شاید هنوز دلخورم از له شدن زیر نگاه خیست…
اما مگر میشود رویای خیس چشمانت رابه دست کابوس فراموشی سپرد…
بازبه سویت پرکشیدم که بدانی همه آرزویم چسبیدن به همان رویای خیس است..
برایم بمان… بمان… بمان ورهایم کن از این کوچه پردیوار…
سهم من وتو همان باغ سبز خیال خوشبختیمان است
نه باغ خزان زده فراموشی…

 

5 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از الناز محمدی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان رویای خیس چشمات | الناز محمدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

صدای آرایشگر را شنید. ذوق زده گفت:
- سرتو بالا بیار تا صورت ماهت رو تو آینه ببینی.
آب دهانش را قورت داد. با پلک هایی بسته کمر راست کرد. سرش آرام آرام بالا رفت و پلک هایش باز شد. بغض شبیه کوه روی سینه اش نشست و صدایی درگوشش زنگ زد. یک صدای گرم و پراحساس.
“تمام لحظه هامو دارم می شمارم تا روزی که با جامه بهشتی پا به کلبه حقیرم بذاری. مطمئنم اون شب ستاره هام با دیدنت شرم می کنند عروس رویایی من!”
بغض در چشمانش سایه انداخت. دست روی گونه اش گذاشت. این همه آراستگی حالا برای که بود؟ وجدانش تشر زد “خفه شو دل لامصب! خفه شو! از یک ساعت دیگه تمام این افکار میشه هیزم آتش جهنمت. دیگه تموم شد. هر چی بود تموم شد!”
سعی کرد لبخند بزند، اما بغض طرحی از یک تلخی ناملموس بر لب هایش زد. چیزی شبیه زهرخند.
- خودت که اینجوری مات خودت شدی، داماد ببینتت چه عکس العملی نشون میده؟!
از این حرف قلبش فرو ریخت. چشم های همیشه خندان و گیرای سهیل پیش نگاهش آمد و باز تنش لرزید. باز بغض کرد. باز صدای او آمد.
“جز من دل به کسی نسپار رها. با دست پر بر می گردم.”
حالا که او بادست پر می آمد، دست او در دست سهیل بود. دست او نامحرم بود. چه می کرد با این دل! چه می کرد با این همه خاطره! چه می کرد با سورن؟ می دانست او بیاید فاجعه رخ می دهد، اما دیگر خسته بود از این همه اصرار و شنیدن حرف های تکراری. عاقبت تصمیم گرفت و حالا می دید کاش باز هم صبر می کرد. دیگر دیر بود برای این افکار. زمان به عقب باز نمی گشت. باید پیش می رفت و گذشته را در گذشته جا می گذاشت. صدای همهمه ای آمد. دخترکی هم سن و سال خودش با چشم هایی درخشان داخل آمد و گفت:
- داماد اومد. چه داماد لارژی هم هست. لارژ و خوشتیپ! واقعا برازنده هم هستید.

 

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1825
  • کل نظرات : 213
  • افراد آنلاین : 245
  • تعداد اعضا : 408
  • آی پی امروز : 389
  • آی پی دیروز : 148
  • بازدید امروز : 1,483
  • باردید دیروز : 285
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,483
  • بازدید ماه : 1,483
  • بازدید سال : 51,262
  • بازدید کلی : 2,527,860
  • کدهای اختصاصی