شعر بوی عیدی (شهیار قنبری)
بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانمازترمه ی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
با اینا خستگی مو درمی کنم
شعر بوی عیدی (شهیار قنبری)
بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانمازترمه ی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
با اینا خستگی مو درمی کنم
با تو هستم سهراب ..
تو که گفتی: گل شبدر چه کم از لاله عاشق دارد؟
راست می گویی تو !
چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم .. خالی از کس باشد؟
یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد ؟
من نه تنها چشمم .. واژه را هم شستم ..فکـــر را ..خــاطــره را ..خــواب یــک پــنــجــره را ..
زیر باران بردم .. چتر ها را بستم ..
من به این مردم شهر پیوستم ..
من نوشتم همه حرف دلم ..
آرزو کردم و گفتم که ..هـــوا ..عـــشــق ..زمــیــن ..
مال من است ..
ولی افسوس نشد ..!
زیر باران من نه عاشق دیدم نه که حتی یک دوست !!
"زیر باران من فقط خــیــس شدم"
بقیه در ادامه مطلب ...
شعر قصه ای در شب از فروغ فرخزاد
چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
می خرامد شب میان شهر خواب آلود
خانه ها با روشنائی های رؤیایی
یک به یک درگیرودار بوسه بدرود
ناودان ها ناله ها سر داده در ظلمت
در خروش از ضربه های دلکش باران
می خزد بر سنگفرش کوچه های دور
نور محوی از پی فانوس شبگردان
ادامه شعر را بخوانید ..
.
.
چند تکه آرزو
کاش وقتي زندگي فرصت دهد
گاهي از پروانه ها يادي کنيم
کاش بخشي از من خويش را
وقف قسمت کردن شادي کنيم
.
.
ادامه شعر را بخوانید
.
.
و شکستم ، و دويدم ، و فتادم
درها به طنين هاي تو وا کردم.
هر تکه نگاهم را جايي افکندم، پر کردم هستي ز نگاه.
بر لب مردابي،
پاره ي لبخند تو بر روي لجن ديدم، رفتم به نماز.
در بن خاري،
ياد تو پنهان بود،
برچيدم،
پاشيدم به جهان
.
.
.
ادامه شعر را بخوانید