آمدنت بدون سلام بود…
رفتنت بدون خداحافظ…
چهـ جالب…
نهـ سلام بلد بودیـ …
نهـ خداحافظ…
آمدنت بدون سلام بود…
رفتنت بدون خداحافظ…
چهـ جالب…
نهـ سلام بلد بودیـ …
نهـ خداحافظ…
مادربـزرگ مـی گفـت:
قلبـت که بـی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـری ؛
اشکــت که بی اختیــار ریخــت ؛
از همیــشه دلتنــگ تـــری
شبــت کـه بـا درد گذشـــت ؛
فکـرت از همیــشه درگیـرتـر سـت ...
مادربزرگم ! این روزها بیشتر از همیشه
عاشقترم دلتنگترم درگیرترم
این روزها کسی رو بیشتر از تمام دنیا دوست دارم . . .
.
.
.
مشق شب می نویسم!
صدبار، از روی هرکلمه
دلتنگی ممنوع!
خاطره ممنوع!
خاطره بازی هم!
و مشق می کنم هر غروب تمام این ها را ...
تا که باور كنم دوره ی خوشی های دلم گذشته!!
امــــــــــــــــــــــــا ...
چه فایده که به گوش دل ساده ی خوش باورم نمی رود!
.
.
آخرین بار ڪه من از تهِ دل خندیدم
علتش پـول نبود
انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود
علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یڪ دلقڪ,
یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود ...
من بهِ « من » خندیدم !
ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج
نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید ...!
.
.
.
جلوی آینه ایستادم و چادرم را سر کردم
همانطور که مشغول مرتب کردن چادرم بودم متوجه نگاه عجیبش شدم.
دوباره توی آینه خودم را برانداز کردم و نگاهی به چادرم کردم .
چیز عجیبی نبود .
پرسیدم: طوری شده؟ چرا اینطور نگاه می کنی ؟
گفت: وقتی چادر سر می کنی ،
من که همسرت هستم هم احساس می کنم نمی شناسمت .
احساس می کنم متعالی و دست نیافتنی شده ای . .
ادامه مطلب را بخوانید ...
.
.
دوستان عزیز بنظر شما خوشحالی یعنی چی ...؟
خوشحالی یعنی ...
بقیه تصاویر را ببینید ..
.
.
دلم می خواست چایی بودم
یک چایی قند پهلو...
تو
پهلویم بودی..!!
(سوزان کاوه)
.
.
به قولﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ : ..
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!..ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫـــــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــــــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳــــــﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕــــــــﻮﯾﻢ :ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــــــــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ " ﺁﻣﻮﺧــــــــﺘﻪ ﺍﻡ !!..."
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!...
ﺷﺎﯾﺪﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ !!...
ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ ..ﻣـــــــــــــﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ...
.
.
.
قــــرار نبــــود - متن بسیار زیبا و خواندنی
من فکر می کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه زنده بودن مان …
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه
و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد …
---------------------------------------------
سلام به دوستای مهربونم
در مورد این مطلب فقط میتونم بگــم : “حتما بخونیدش”