loading...
شـــمال پاتـــوق | بزرگترین سایت تفریحی و سرگرمی
کسب درآمد میلیونی


آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود نرم افزار پیام رسان سروش برای اندروید و Ios 0 380 yas
شبیه سازی موتور القایی دو فاز با مدل دینامیکی 0 232 yas
پروژه کاهش ظرفیت موتور القایی در ترکیب ولتاژهای نامتعادل 0 208 yas
پروژه الگوریتم کنترل مد لغزشی تطبیقی برای ربات موازی کابلی نیمه مقید 0 236 yas
پروژه بهبود کیفیت توان در صنایع فولاد با ادوات FACTS 0 181 yas
پروژه بررسی رقابت گریزی در بازارهای برق و روشهای کاهش 0 189 yas
شبیه سازی سیستم انتقال قدرت هوشمند با ادوات FACTS در MATLAB 0 203 yas
شبیه سازی قابلیت اطمینان سیستم های توزیع فعال همراه میکروگرید با MATLAB 0 246 yas
دانلود شبیه سازی کنترل انرژی باتری خودروی هیبریدی با MATLAB 0 201 yas
پایان نامه بهینه‌سازی همزمان مصرف انرژی و عملکرد قطار در سیستم‌های راه‌آهن برقی 0 188 yas
دانلود شبیه سازی و ساخت دستگاه اندازه گیری فرکانس لحظه ای 0 226 yas
پروژه شبیه سازی دینامیک سیستم هلی کوپتر و طراحی کنترل کننده های پیشرفته و کلاسیک 0 201 yas
دانلود پروژه دزدگیر سیم کارت خور با ماژول SIM900 0 214 yas
دانلود شبیه سازی موتور القایی یک طرفه SLIM در متلب 0 193 yas
دانلود پروژه شبیه سازی الکترونیکی طراحی ۴-bit ALU 0 176 yas
Admin بازدید : 257 سه شنبه 07 آبان 1392 نظرات (0)

سری جدید جملات و پیامک های قشنگ و جدید پاییزی

 

 

 

همره باد سر پاییزی سرنوشت من و و تو گشته جدا
رهسپاری عشق من اکنون میسپارم تو را به دست خدا . . .
.
.
.
پاییز مرا عاشق می کند ، باران عاشق تر !!!
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند ؟؟؟
.
.
.
شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد
باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد
غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست
با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد . . .
.
.
.
رد پای عطر پاییز را میگیرم
کوچه به کوچه
رویا به رویا
در انتهای کوچه باغ به جای خالیت میرسم …
چه سخت است حضور عطر تو میان برگ های پاییز زده !
.
.

.


حرف تازه ای ندارم …
فقط خزان در راه است …
کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ،
شاید یادت بیافتد جیب هایت را وقتی دست هایم مهمانشان بودند …
.


.
.
دلم برای پاییز خودم تنگ شده
دل پاییزی خودم
کاش اشکی بود دلم را میشست
این روزها آسمان دلم آنقدر ابریست
که پاییز هم برای آمدنش استخاره میکند
.
.
.
پاییز
فصل رسیدن انارهای سرخ است
و انار
چه دل خونی دارد
از رسیدن . . .
.
.
.
پاییز منم که هر روز چهره ی زردم را
با سیلی دروغهایت
سرخ می کنم
تا هرگز نفهمی
آنکه بهار سبزم را
به خزان نشاند تو بودی . . .
.
.
.
بـــــاران غم پاییز است
بــــاران نم اشک چشمه ی پاییز است
این سیل که میبینی روان است به هر سوی
اشـــــک غـــم عشق دل دیوانــــــــه ی پاییز است
.
.
.
کاش میشد به جای ساعت ، فصل ها را عقب کشید ؛
آنوقت دوباره تابستان میشد و من برای تو گوشواره های گیلاس می چیدم …
.
.
.
مسافری رسیده از راه با کوله باری از باران و دلتنگی
و طنین آرام گام هایش پیچیده در کوچه‌های شهر …
صدایی می‌آید این حوالی ؛ صدای قدم های پاییز …
.
.
.
هی پاییز
ابرهایت را زود بفرست
شستن این گرد غم از دل من چندین پاییز باران میخواهد . . .
.
.
.
بـهــــار مـــن! بــپــذیــرم بــه شــعـر  پـایـیــزی
غــزل غـــزل بــه فــدایت اگـرچــه ناچـیز است
هنــوز بــوی تـــو دارد هـــوای شــعــر و غـــزل
خوشـا که شعـر تو هـمـچون شکـوفه نوخیز است
.
.
.
دوباره پاییز…
اما نه ((فصل خزان)) زرد!
دوباره پاییز…
اما نه فصل اندوه و درد!
دوباره پاییز…
فصل زیبای سادگی…
دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی!
پاییزت قشنگ
.
.
.
ما را چه به مهتاب که ما تیره و تاریم
در موسم پاییز ، چونان ابر بهاریم
محبوبه و مینا به کجا ای گل مریم
ما بذر نداریم که یک لاله بکاریم . . .
.
.
.
تنهایی
نامِ دیگر پاییز است
هرچه عمیق‌تر
برگ‌ریزانِ خاطره‌هاتْ بیش‌تر . . .
.
.
.
من از شما گفتن تو بدم می آید
عزیزم مرا سرد خطاب نکن
این پاییز میخواهم تا افتادن آخرین برگ
با تو دیوانگی ها کنم . . .
.
.
.
آغاز فصل حساسیت، عطسه، آویزانی دماغ
یادآوری وحشت از شروع درس و مشق، آنفولانزا، پنی‌سیلین
خاطراتی که باید فراموش شود و نمی‌شود، فکر، خیال
و هزاران پدیده‌ی قشنگ دیگر مبارک باد !
.
.
.
بیا ای همنشین سرد پاییز / به آواهای شب هایم درآمیز
بیا ای رنگ مهتاب بلورین / تو شعری تازه در من برانگیز . . .
.
.
.
یک پنجره از ابر بهارم لبریز
لبریزتر از غم غروب پاییز
در محکمه ام نوشت دنیا روزی
تبعید به غربت جنوب پاییز . . .
.
.
.
حواست هست نزدیکای پاییز است ؟؟؟
دلم از باد و باران های بی تدبیر لبریز است …
حواست هست نیمکت های پاییزی کمی سرد است ؟
مجالی هم که باشد فرصت خوب نشستن روی دفترهای پر برگ است …
حواست هست شبهای بلند پیش رویت انتظار دیدنت را زنده می دارند و در پایان این قصه یلدایی که می داند تمام فصل بی برگی به یادت سبز می ماندم ؟
حواست هست چون سابق به زیر باد و باران پا به پا باشیم و در آن سوز بی احساس دستانت میان دست های من نمی لرزید ؟
حواست هست کنج کوچه های شهر همان جایی که آب چاله هایش انتظار یک قدم را داشت ، تمام چاله های منتظر هم سهم من میشد ؟
حواست هست ؟؟؟ معلوم است !


“مصطفی گل محمدی”
.
.
.
من منتظرم … یه انتظار شیرین واسه یه اتفاق ! واسه یه تغییر !
امسال با همه سالهایی که اکسیژن ازت گرفتم فرق داره … بیا و باز با سردی هوات و بارون غروبت و لرز زرد برگ درختات بی تابم کن …
دلم خیلی واسه خش خش تنگ شده ! واسه نم کشیدن ! واسه نارنجی زرد قرمز !
دلم واسه سوزی که تو زندگیم میندازی خیلی تنگ شده …
.
.
.
پاییز سرد و بی رحم نیست ، فقط جسارت زمستان را ندارد !
ذره ذره زرد می کند ، اندک اندک جان می ستاند و قطره قطره می گریاند …
پاییز سرد نیست ، نامهربان است …
بی رحم نیست ، عشق را نمی شناسد …
جسارت ندارد ؛ درست مانند “تو”
.
.
.
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر “من دوست دارمت”
بر باد می دهم همه ی بود خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت !
باران بشو ، ببار به کاغذ ، سخن بگو
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل کاغذی من
حتی اگر خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت
پاییز من ، عزیز غم انگیز برگریز
یک روز می رسم و تو را می بهارمت !!!


سید مهدی موسوی
.
.
.
همزاد پاییزم وقتی که برگ افتاد
وقتی طبیعت را شلاق میزد باد
من گریه می کردم اما بدون اشک
این رسم با من بود گویا که مادر زاد
یک شبنم احساس از باورم غلتید
عاشق نبودم من ، او عشق یادم داد
باشد برای عشق یک بیستون اما
فرقی نخواهد کرد در باور فرهاد
پاییز می بارد از این در و دیوار
دراین سکوت سرد ، یخ میزند فریاد
.
.
.


پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ، خدا کند
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش ، صدای پای خزان است ، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند


“علی رضا بدیع”

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1825
  • کل نظرات : 213
  • افراد آنلاین : 255
  • تعداد اعضا : 408
  • آی پی امروز : 397
  • آی پی دیروز : 148
  • بازدید امروز : 1,917
  • باردید دیروز : 285
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,917
  • بازدید ماه : 1,917
  • بازدید سال : 51,696
  • بازدید کلی : 2,528,294
  • کدهای اختصاصی